نشانی
در دنیایی که حتی کوچکترین چیز های بین ما می تواند تغییر ایجاد کند شادی و محبت فراتر از بدی خواهد بود.نشانی
در دنیایی که حتی کوچکترین چیز های بین ما می تواند تغییر ایجاد کند شادی و محبت فراتر از بدی خواهد بود.سال جدید
بالاخره تعطیلات هم تمام شد. امروز آخرین روز تعطیلات بود. 2 روز پیش تقریبا اخرین مهمان های نوروزی مون که برادرام بودن رفتن و چند روز دیگه هم برادر دیگه ام که خارج از کشور بود می ره. تعطیلات نوروز خیلی خوبه چون همه دور هم جمع می شن و کلا" دور و ورمون شلوغه.
دوباره فردا تلاش برای درس وکار شروع می شه. امیدوارم امسال هم مث سال گذشته سال خوبی باشه .
فردا اولین روز کارآموزی ام شروع می شه . از روز یکشنبه هم کلاس ای دانشگاه شروع می شن.
امسال باید تلاش بیشتری بکنم. چون ترمای آخر هستش و درسا کلا" تخصصی و مشکل می شن و همچنین آمادگی برای کنکور ارشد که زمستون امساله (اگه وقت بشه) .
نوروز
با سلام خدمت تمام دوستانی که در این مدت چند ماهی که از تاسیس این وبلاگ می گذره من رو مورد لطف خودشون قرار دادن.
امیدورام سال جدید برای همه ی ایرانیان بخصوص دوستان خوبم سالی پر از شادی ، امید ، موفقیت و سلامتی باشه .
امیدوارم بتونیم قبل از شروع سال جدید همه ی کینه ها رو از دلامون پاک کنیم و سال جدید رو با دلی و قلبی خالی از کینه وبدی شروع کنیم.
امیدوارم سال جدید سالی بدون خشم و پر از محبت و مهربانی باشه.
" وقتی نوروز جشن گرفتن روزی تازه ونو است، پس دیگر چه اصراری است که مدام سعی کنیم بهاری را که از راه می رسد با خاطره بهارهای گذشته و قدیمی معنا کنیم . معنای بهار تازه ، در خودش است. بهار را باید همین الان و همین جا ، بی واسطه و مستقیم حس و تجربه کرد و معنای آن را با تمام وجود دریافت."
نوروز باستانی مبارک
چند تا عکس از پیک نیک
چند تا عکس از طبیعت گذاشتم امیدوارم خوشتون بیاد. البته قرار بود دیروز آپ کنم اما اینترنت بخاطر انتخابات قطع بود.
موفق باشید.
امید
یکی بود یکی نبود، چهار شمع به آهستگی می سوختند و در محیط آرامی صدای صحبت آنها به گوش می رسید:
شمع اول گفت:
” من صلح و آرامش هستم، اما هیچ کسی نمی تواند شعلهَ مرا روشن نگه دارد. من باور دارم که به زودی می میرم...“ .سپس شعلهَ صلح و آرامش ضعیف شد تا به کلی خاموش شد.
شمع دوم گفت:
”من ایمان هستم . برای بیشتر آدم ها دیگردر زندگی ضروری نیستم، پس دلیلی وجود ندارد که روشن بمانم...“ .سپس با وزش نسیم ملایمی، ایمان نیز خاموش گشت.
شمع سوم با ناراحتی گفت:
”من عشق هستم ولی توانایی آن را ندارم که دیگر روشن بمانم. انسان ها من را در حاشیه زندگی خود قرار داده اند و اهمیت مرا درک نمی کنند. آنها حتی فراموش کرده اند که به نزدیک ترین کسان خود عشق بورزند...“ .طولی نکشید که عشق نیز خاموش شد.
ناگهان... کودکی وارد اتاق شد و سه شمع خاموش را دید.
”چرا شما خاموش شده اید، شما قاعدتا باید تا آخر روشن بمانید . “
سپس شروع به گریه کرد .
آنگاه شمع چهارم گفت:
” نگران نباش تا زمانی که من وجود دارم، ما می توانیم بقیه شمع ها را دوباره روشن کنیم. مـن امـــید هستم !“
با چشمانی که از اشک و شوق می درخشید ، کودک شمع امید را برداشت و بقیهَ شمع ها را با شمع امید روشن کرد .
نور امید هرگزاز زندگیتان خاموش مباد!
نمی دونم چرا؟
" ستایش خداوندی را سزاست که به قدرت والا و برتر و با عطا و بخشش نعمتها به پدیده ها نزدیک است .
اوست بخشنده تمام نعمتها و دفع کننده تمام بلاها و گرفتاریها ، او را می ستایم در برابر مهربانیها و نعمتهای فراگیرش . به او ایمان می آورم چون مبداء هستی و آغاز کننده خلقت آشکار است . "
( نهج البلاغه)
مدتیه کلاس های دانشگاه شروع شده ولی تقریبا خالی از دانشجو ان. وقتی میریم برای درسای تخصصی و آزمایشگاهی اگه تعداد کم باشه استاد درس نمی ده و غیر مستقیم موکول می کنه به بعد از تعطیلات عید.
همیشه ترم های بهمن خیلی کوتاه بوده امسال هم به خاطر هوای سردی که پیش اومد کلاس ها دیرتر شروع شدن. این ترم مجبور شدم به خاطر کارآموزی 16 واحد بگیرم . کارآموزی رو شرکت نفت گرفتم حالا منتظرم ببینم چه روزایی رو برای من معین می کنن . هر چند واحدی (فراورش) که می خوام کارآموزی رو اونجا بگذرونم استاد خودمون مسئول اون قسمته و تقریبا می شه گفت کارمون راحت تر می شه.
نمی دونم چرا؟ ما همیشه به چیزای اعتقاد داریم اما سعی نمی کنیم به اونها عمل کنیم. همیشه گفتیم 5 تا انگشت مث هم نیستن اما در عمل داریم می گیم مث همن. و یه چیزای رو زیر سوال می بریم......!!؟ 