پیشگویی ۳

بالاخره زمستون هم شروع شد و دوباره هوای ابری و بارونی ..... الان که این پست رو می نویسم داره بارون می باره و بسیار فضای رمانتیکی هستش. این ترم استاد ها چندین پروژه بهمون دادن و ما هم مجبور به انجامشون هستیم. پروژه ای که برداشتم  روشهای تولید متانول هست ، در علم و صنعت همیشه برای تولید یک محصول فرایند هایی رو طراحی می کنن که بر اساس اون فرایند می شه موادی رو تولید کرد البته خیلی از این طراحی ها هم فقط جنبه ی علمی داره و در صنعت به کار نمی رن فقط به خاطر اینکه صرفه ی اقتصادی ندارند.

 هم اکنون یکی از بزرگترین صنایعی که در حال رشد هستش و بیشتر کشورها در حال گسترش این صنعت هستند پتروشیمی یه.  تقریبا می شه گفت درصد بسیار بالایی از موادی که در زندگی  ما  بکار می روند به گونه ای  مواد اولیه شون محصولات پتروشیمی اند مانند ظروف یکبار مصرف ، مواد پلاستیکی ،شویند ها ،چسبها ، کودها و.....  برای تولید مواد اولیه این محصولات همونطور که در بالا گفتم بایستی یک فرایند طراحی کرد.

گفتگو با خدا

یک فردی در حال نگاه کردن به اسمان بود و ابرهای اسمان رو به شکل های مختلف تجسم می کرد در این لحظه تصمیم گرفت با خدا صحبت کنه.

گفت :"خدا " یک میلیون سال چقدر طول می کشه؟

خدا جواب داد: برای من اون حدود یک دقیقه هست.

فرد پرسید: خدا یک میلیون دلار چقدر هستش؟

خدا جواب داد: برای من اون یک پنی یه.

سپس فرد به خدا گفت : من می تونم یک پنی داشته باشم.

خدا گفت : پس یک دقیقه صبر کن!!!  

.....

دگر باره گفت ای خداوند پاک ***** چگونه براید بدان را هلاک

چو اید برایشان زمانه بسر ***** ببیند از اول نشان ضرر

چگونه بود اخر کارشان ***** کجا بشکند تیز بازارشان

چنین پاسخ اورد پروردگار ***** به زرتشت پیغمبر روزگار

براید نشان از خراسان سیاه ***** چو اید به وقت و به هنگام گاه

که گردد هشیدر از مادر جدا ***** بدین وقت اندر که گفتم ترا

چو سی ساله باشد مران کاردان ***** پذیردش دین و ره راستان

یکی شاه باشد بهند وبچین ***** ز تخم کیان اندر که گفتم ترا

مر او را یکی پور شایسته کام ***** نهادن بران پور بهرام نام

هماوند باشد مر او را لقب ***** ز شاهان گیتی به اصل و نسب

گروهیش شاپور خوانند نام ***** بیابد ز گیتی بسی نام و کام

نشان انکه چون اید اندر جهان ***** ستاره فرو بارد از اسمان

زمانه دهد باب او را به باد ***** به هنگام آبان مه روز باد

چو بیست و یکی ساله گردد پسر ***** ابا لشکر گشن بسیار مر

به هر سو به عالم شود تازیان ***** بیابد مراد  دل از دشمنان

کشد سوی بلخ و بخارا سپاه ***** کند روی کشور ز هر سو نگاه

بسی لشکر ارد زهند و ز چین ***** شه نامور سوی ایران زمین

درفشان بسیار چینی برند ***** شود شاد از دیدنش مستمند

........

ز پارس و خراسان و از سیستان ***** یکی لشکر ارد عجب بیکران

سه گونه درفش درفشان بود *****وز آنجا به یاری ایران شود

شود لشکر دیو ناپایدار ***** بسی خسته و کشته در کارزار

زکستی دوال و ز روم و فرنگ ***** ز دیو سیه پوش و گرگ و دوزنگ

به ایران بباشد سه جنگ تمام ***** بسی کشته گردند مردان نام

همه پارس و شیراز پر غم شود ***** به جای طرب رنج و ماتم شود

........

چنان گردد احوال ان روزگار ***** کجا زن بیاید ز خانه هزار

بگردند هر سو به بازار و کوی ***** ز بی مردی ایشان شده مردجوی

هر آنگه که بینند مردی به راه***** تعجب بمانند در وی نگاه

.....

بیاید پس ان شاه فرخنده نام ***** که بهرام خواند ورا خواص وعام

بگیرد سر تخت و تاج شهان ***** جهان را رهاند از آن گمرهان

نشیند ایا موبد موبدان ***** به پیش اندرش بخردان وردان

همه آذران زود باز آورند ***** بروبر بسی وقف ساز آورند

نشانند چون شاه برگاه خویش ***** شود گرگ درنده مانند میش

ز عالم ببرند تخم بدان ***** نشینند با کام دل بخردان

                                                                           تمام