""" روح آفرینش به سوی پروردگار فریاد می کشد : (( برای چه کسی قالب مرا آراستی ؟ آفریننده من کیست؟ خشم و چپاول ، درندگی و خشونت مرا می آزارند ، من جز شما راهبر دیگری ندارم ، پروردگارا کشتزار خود را به روی من بگشای !))
داد و اندیشه نیک تو کی خواهد بود ؟
ای فرزانه !سلطنتِ تو کی خواهد بود ؟
برای اینکه مردم به من گوش فرا دارند ، مرا روشن کن !
پروردگارا ! ما را ، ما را دریاب ، رستگاری از جانب تو می رسد."""
طی این چند روزی که از پایان تعطیلات مونده کتابی رو خوندم در مورد زرتشت که پیشگویی های زرتشت در مورد مصلح آخر زمان در اون اومده بود و خیلی جالب و خوندنی بود سعی می کنم در چند پست گزیده اون پیشگویی ها رو که به شعر هست رو توی وب بزارم امیدوارم از اون استفاده کافی رو ببرید برای خوندن اشعار می تونید به ادامه مطلب رجوع کنید:
در واقع پیشگویی به چند قسمت تقسیم می شه اوضاع جهان قبل از ظهور و هنگام و بعد از اون.
هزاره سر آید ز ایران زمین دگرگون بود کار و شکل همین
بود حکمرانی آن دیو کین که دین بهی را زند بر زمین
سیه جامه دارند درویش و تنگ جهان کرده از خویش بی نام و ننگ
.....
نه با دین پرستان بود زور و تاب نه با نیک مردان بود قدر و آب
که با اصل پاکست با دین پاک همه نام او بفکنندش به خاک
کسی کو بد آیین بود بیگمان دروغ و محالش بود بر زبان
....
بسی گنج ونعمت ز زیر زمین بر آرند آن قوم ناپاک دین
ردانی که در بوم ایران بوند بفرمان ایشان گروگان بوند
بود جفت آن قوم بی اصل و بن بسی دخت آزاده و پاک تن
همان پور آزادگان و ردان بماند غریوان بدست بدان
به خدمت شب و روز بسته کمر به پیش چنان قوم بیداد گر
چو باشند بی دین و بی زینهار ز پیمان شکستن ندارند عار
ز ایران زمین و ز نام اوران فتد حکمرانی ببد گوهران
به بیداد کوشند یکبارگی نرانند جز بر جفا بارگی
چو باشد کسی بی بد و راستگوی همه زرق دارند گفتار اوی
کسی را بود نزدشان قدر و جاه که جز سوی کژی نباشدش راه
بدانگه هر آنکس که باشد بتر بود هر زمان کار او خوبتر
.....
بدانگه که آید هزاره بسر شود کار عالم به شکل دیگر
برآید بسی ابر بر آسمان که باران نبارد بهنگام آن
زگرمای گرم و زسرمای سخت بریزد بسی برگ و بار و درخت
ز چشمه بکاهد همه برزمی پدید آیدش رودها را کمی
بسی کم شود گاو با گوسفند بود جملگی کارها را گزند
شو خردتر مرد را کالبد بود قوت مردمان سست وبد
بکاهد تک اسب و زور سوار نماند هنر در تن گاو کار
کسی را که کستی بود بر میان بود با نهیب و گریزد نهان
زبس رنج و سختی که آید بر اوی تن او کند مرگ را آرزوی
ادامه دارد....
منبع : کتاب زرتشت پیامبری که از نو باید شناخت.
سلام مبارک بالخره این وبلاگم آپ شد کو شیرینیییییییییییییییی
خیلی جالب بود من تا حالا نخونده بودمش آپم
ای بابا ........
اول سلام
کوشیییییییییییییییییییییییییییی نیستی
من اپم
سلام حالت چطوره ؟ خوبی؟ من اپ کردم اخه ما 1هفته به خاطر عید تعطیل بودیم اگه سر بزنی خوشحال میشم بای
سلام
اولا ببخشید که بهتون عید و تبریک نگفتم چون اصلا حواسم نبود
دوما اینکه من امارات زندگی می کنم وعید رو هم با اعراب گرفتیم
بای
سلام .... رئوف عزیز خیلی دلم شکسته من آژم میمبینمت بای
سلام خیلی دلم براش تنگ شده .... تو چرا آپ نمیکنی..... من آپم بیا ببین قصه دلتنگیه منو
این دو نفر سرکارت گذاشتن.داشته باش.!!!!!!!
سلام
مرسی از حضورت.
کدوم دونفر!!؟
سلام وبلاگ جالبیه
خوشحالم می کنی به وبلاگم سر بزنی و با نظراتت راهنماییم کنی پس در تایتانیک به انتظار می نشینم