نشانی

در دنیایی که حتی کوچکترین چیز های بین ما می تواند تغییر ایجاد کند شادی و محبت فراتر از بدی خواهد بود.

نشانی

در دنیایی که حتی کوچکترین چیز های بین ما می تواند تغییر ایجاد کند شادی و محبت فراتر از بدی خواهد بود.

شب یلدا مبارک

                 صحبت حکام ظلمت شب یلداست******** نور ز خورشید جوی بو که بر آید.

ایرانیان قدیم که به نحس بودن بلندترین شب سال اعتقاد داشتند، برای آنکه بر خلاف خواست اهریمن شب را به خوشی بگذرانند و پذیرای آفتاب فردا باشند، تا صبح شب زنده داری می کردند ، میوه های آخر پاییز را می خوردند و شربت و نوشیدنی می نوشیدند و باقی مانده ی میوه هایشان را نثار اهورامزدا می کردند، زیرا که این جشن به نوعی جشن تولد نجات دهنده و روشنایی دهنده ی جهان بود نام این شب برگرفته از کلمه ی میلاد عربی به معنی تولد بود.

 

  شب یلدا

می گویند زمانی که آیین مهری به اروپا رفته بود، جشن میلاد مهر یا خورشید نجات دهنده جهان به نوعی با جشن تولد مسیح تلفیق شد و آداب و رسوم اروپایی و شرقی به طور همزمان باعث پدید آمدن جشن تولد مسیح با مایه های شرقی در اروپا و جشن شب یلدای ایرانی با نامی از تولد مسیح در ایران شد، در این شب زیبا مسیحیان شمع را که نشانه ی  روشنایی است بر درخت کاج که نشانه ی زمستان است روشن می کنند و ایرانیان با خوردن انار و هندوانه و آجیل شیرین مشکل گشا و نقل قصه های قدیمی توسط مادر بزرگ ها و پدر بزرگ ها و همچنین گرفتن فال حافظ  تولد خورشید را جشن می گیرند.

آب سنگین

آب سنگین نوع خاصی از مولکولهای آب است که در آن ایزوتوپ های هیدروژن حضور دارند.از آب سنگین در تهیه ی پلوتونیوم از اورانیوم طبیعی استفاده می شود.و بهمین دلیل تولید و فروش آن تحت نظارت های بین المللی انجام می شود.

از این نوع آب می توان پلوتونیوم لازم برای سلاح های اتمی را بدون نیاز به غنی سازی بالای اورانیوم تهیه کرد.کاربرد های دیگر آن استفاده در راکتورهای هسته ای با سوخت اورانیوم،بعنوان متعادل کننده به جای گرافیت و نیز عامل انتقال گرمای راکتور می باشد.

آب سنگین عنوانی است که معمولا به اکسید هیدروژن سنگین D20  یا 2H20 اطلاق می شود.هیدروژن سنگین یا دوتریم ایزوتوپی پایدار از هیدروژن است که به نسبت یک به 6400 از اتم های هیدروژن در طبیعت وجود دارد. خواص فیزیکی و شیمیایی آن به نوعی مشابه با آب سبک H2O  است.

اتم های دوتریم ایزوتوپ های سنگینی هستند که بر خلاف هیدروژن معمولی ،هسته آنها شامل نوترون نیز است. جایگزینی هیدروژن با دوتریم در مولکولهای آب سطح انرژی پیوند های مولکولی را تغییر می دهد و خواص متفاوت فیزیکی ،شیمیایی و بیولوژی را موجب می شود.مثلا ویسکوزیته ی آب سنگین به مراتب بیشتر از آب معمولی است.

یه آزمایش ساده اینه که : اگه دوتا قالب یخ ، یکی از آب سنگین و دیگری آب سبک داشته باشیم و اونارو در آب بیندازیم یخی که از آب سنگین تهیه شده روی آب شناور نمی شه درحالی که یخ دیگر شناور است.(البته اگه چنین آبی رو در دسترس داشته باشیم می تونیم این آزمایش رو انجام بدیم.)

در سال 1931 ایزوتوپ هیدروژن سنگین را که بعدها به منظور افزایش غلظت آب مورد استفاده قرار گرفت توسط هارولد یوری( Harold urey  ) شیمیدان که در سال 1934 جایزه نوبل شیمی را گرفت، کشف شد.

همچنین در سال 1933 گیلبرت نیوتن لوئیس( Gilbert Newton lewis ) شیمیدان و فیزیک دان آمریکایی، برای اولین بار نمونه آب سنگین خالص را بوسیله ی عمل الکترولیز بوجود آورد.

آرزو های ویکتور هوگو

اول از همه برایت آرزومندم که عاشق شوی و اگر هستی، کسی هم به تو عشق بورزد و اگر اینگونه نیست، تنهائیت کوتاه باشد و پس از تنهائیت، نفرت از کسی نیابی  آرزومندم که اینگونه پیش نیاید، اما اگر پیش آمد بدانی چگونه به دور از ناامیدی زندگی کنی.

 برایت همچنان آرزو دارم دوستانی داشته باشی از جمله دوستان بد و ناپایدار برخی نادوست، و برخی دوستدار که دستکم یکی در میانشان بی تردید مورد اعتمادت باشد.

و چون زندگی بدین گونه است برایت آرزومندم که دشمن نیز داشته باشی نه کم و نه زیاد، درست به اندازه تا گاهی باورهایت را مورد پرسش قرار دهد که دستکم یکی از آ نها اعتراضش به حق باشد تا که زیاده به خودت غرّه نشوی .

و نیز آرزومندم مفیدِ فایده باشی نه خیلی غیرضروری تا در لحظات سخت وقتی دیگر چیزی باقی نمانده است همین مفید بودن کافی باشد تا تو را سرِ پا نگه دارد.

 همچنین، برایت آرزومندم صبور باشی نه با کسانی که اشتباهات کوچک می کنند چون این کارِ ساده ای است.

بلکه با کسانی که  اشتباهات بزرگ و جبران ناپذیر می کنند و با کاربردِ درست صبوری ات برای دیگران نمونه شوی.

 و امیدوارم اگر جوان هستی خیلی به تعجیل، رسیده نشوی و اگر رسیده ای، به جوان نمائی اصرار نورزی و اگر پیری، تسلیم ناامیدی نشوی چرا که هر سنّی خوشی و ناخوشی خودش را دارد و لازم است بگذاریم در ما جریان یابند.

 امیدوارم سگی را نوازش کنی به پرنده ای دانه بدهی، و به آواز یک سَهره گوش کنی وقتی که آوای سحرگاهیش را سر می دهد چرا که به این طریق احساس زیبایی خواهی یافت، به رایگان.

امیدوارم که دانه ای هم بر خاک بفشانی هرچند خُرد بوده باشد و با روئیدنش همراه شوی تا دریابی چقدر زندگی در یک درخت وجود دارد بعلاوه، آرزومندم پول داشته باشی زیرا در عمل به آن نیازمندی و برای اینکه سالی یک بار پولت را جلو رویت بگذاری و بگوئی: این مالِ من است فقط برای اینکه روشن کنی کدامتان اربابِ دیگری است و در پایان، اگر مرد باشی، آرزومندم زن خوبی داشته باشی و اگر زنی، شوهر خوبی داشته باشی که اگر فردا خسته باشید، یا پس فردا شادمان باز هم از عشق حرف برانید تا از نو بیاغازید. اگر همه اینها که گفتم فراهم شد دیگر چیزی ندارم برایت آرزو کنم.

ترسی از جنس وحشت

چند روز پیش بر حسب اتفاق بحثی در مورد جن بین من و چند نفر دیگه پیش اومد. خیلی خوب بود و هر کدوم اتفاقاتی  رو که براشون افتاده بود رو گفتند.من هم در اون لحظه خاطره ای رو که در کودکی در دیدن جن برام اتفاق افتاده بود رو به یاد اوردم. خیلی خیلی ترسناک بود خاطره از این قراره:

بچه بودم فکر کنم اول دبستان با خونواده رفتیم روستایی نزدیک شهرمون و هدفمون چند روز سکونت در اون روستا بود خیلی خوش گذشت اما همراه با ترس . چیزی که برای من توی اون سن ترسناک بود شب های بسیار تاریکش بود. اون زمان (هر چند سال های زیادی نگذشته) اون روستا برق نداشت و شب ها از چراغ های نفتی یا امثال اون استفاده می کردن و برای خواب اونا رو خاموش می کردند.یعنی کاملا تاریک که فقط نور مهتاب بود که تقریبا همه جا رو روشن می کرد،شبها بخاطر خنک بودن هوا توی حیات روی تخت های چوبی و فلزی می خوابیدیم.اینو بگم که من شبها عادت داشتم برای چند لحظه بیدار می شدم وچند دقیقه می شستم و بعدش می خوابیدم.یکی از شبها که توی اون روستا بودیم از خواب پریدم نمی دونم ساعت چند بود ولی همه خواب بودن وقتی که نشستم برای یه لحظه نگاهم به در انباری افتاد که گوشه ی حیات بود و کاملا روبروی من بود یه لحظه که نگاه کردم یه چیزی رو دیدم شبیه انسان که سرش کچل بود واز بدنش بزرگتر بود و قد کوتاهی هم داشت که به چارچوب در انبار تکیه داده بود و داشت منو نگا می کرد اینو هم بگم که فاصله اش با من بیشتر از 4-5 متر نبود همین که داشتم نگاش می کردم یهو یه لبخند بسیار ترسناک بهم زد . هنوز هم وقتی اون خندش یادم می یاد مو بر بدنم سیخ میشه. بعد از اینکه بهم خندید ترسیدم و رفتم زیر پتو و چند دقیقه بعد از زیر پتو به انبار نگاه کردم چیزی نبود. من اون زمان چون اطلاعاتی در مورد جن نداشتم هیچ صحبتی در مورد اون نکردم اما بعدها که بزرگتر شدم و در مورد این موجودات اطلاعاتی کسب کردم فهمیدم آره من هم جن دیده بودم جن!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!