چنین آورده اند که مردی به نزد رامانوجا آمد. رامانوجا یک عارف بود، شخصی کاملا استثنایی - یک فیلسوف ، و در عین حال یک عاشق. مردی به نزد او آمد و پرسید:((راه رسیدن به خدا را نشانم بده.)) رامانوجا پرسید:((هیچ تا به حال عاشق کسی بوده ای ؟))
سوال کننده پرسید:((راجع به چی صحبت می کنی،عشق؟ من تجرد اختیار کرده ام. من از زن چنان می گریزم که آدمی از مرض می گریزد. نگاهشان نمی کنم،چشمم را به رویشان می بندم.))
رامانوجا پرسید:((با این همه کمی فکر کن. به گذشته رجوع کن ، بگرد، جایی در قلبت آیا هرگز تلنگری از عشق بوده، هر قدر کوچک هم بوده باشد.))
مرد گفت:((من به اینجا امده ام که عبادت یاد بگیرم،نه عشق . یادم بده چگونه دعا کنم. شما راجع به امور دنیوی صحبت می کنی، و من شنیده ام که شما عارف بزرگی هستی . به اینجا آمده ام که به سمت خدا هدایت شوم، نه به سمت امور دنیوی.))
گویند رامانوجا به او جواب داده....چقدر غمگین هم شد،و به مرد گفت:(( پس من نمی توانم به تو کمک کنم.اگر تو تجربه ای از عشق نداشته باشی آن وقت هیچ تجربه ای از عبادت نخواهی داشت. بنابراین، اول به زندگی برگرد و عاشق شو ، و وقتی عشق را تجربه کردی و از آن غنی شدی ، آن وقت نزد من بیا - چون که یک عاشق قادر به درک عبادت است.عبادت عشقی است که به سادگی داده نمی شود،فقط موقعی قابل حصول است که به اوج تمامیت رسیده باشی .برای عشق نیاز به تلاش نیست ،عشق مهیا است، عشق در جوشش و جریان است. و تو آن را پس می زنی.))
*****************
عشق تنها عاشق جنس مخالف(همسر،...) بودن نیست می تونه عشق به خدا ،به پدر و مادر و به خودش باشه.
این نوع دینداری عاشقانه خیلی شبیه ایده های مدرن غربی است. البته در ادیان مسیحیت و مذهب شیعه از اسلام هم این نوع روابط عاشقانه با خدا زیاد دیده میشوند.
عبادت بدون عشق هیچ لذتی نخواهد داشت.
با نظرتون صد در صد موافقم:)