نشانی

در دنیایی که حتی کوچکترین چیز های بین ما می تواند تغییر ایجاد کند شادی و محبت فراتر از بدی خواهد بود.

نشانی

در دنیایی که حتی کوچکترین چیز های بین ما می تواند تغییر ایجاد کند شادی و محبت فراتر از بدی خواهد بود.

چقدر زمان زود می گذره.

سلام وقتی به تاریخ آخرین پست نگاه می کنم می بینم زمان مث برق و باد می گذره انگار ۲۶ بهمن ۸۸ همین دیروز بود .البته  مشغول بودن حالا می تونه فکری یا عملی باشه گذشت زمان رو تند می کنه. به هر حال زمان می گذره ولی مهم اینه که در طول زمانی که گذشته چه کار کردیم. 

 

در سال ۸۹ تحولات زیادی در زندگیم رخ داد بعد از چند ماه از شروع سال ۸۹  کاری پیدا کردم که هر چند خوب بود ولی هیچ ربطی به رشته ی تخصصییم نداشت ولی حداقلش بیکار نبودم . چند ماهی رو اونجا بودم تا اینکه جذب یکی از پتروشیمی های جنوب خوزستان شدم و تا الان تقریبا ۳ ماهی است که مشغولم . اینجا برام جذابیت داره به خاطر اینکه مرتبط با رشته ی تخصصیم هستش و تمام تجهیزاتی که اینجا هست رو زمانی تو دانشگاه تئوریشون رو خونده بودم و وقتی حالا عملکردشونو به صورت عملی می بینم خیلی بیشتر حال می کنم. برای رشته های فنی کار کردن در صنعت برای کسب تجربه عالیه.  

روزهای اولی که اومدم اینجا  تابستون بود خیلی سخت گذشت چون هوای اینجا بیش از حد شرجیه حتی تا چند روز پیش هم بعضی روزا شرجی می شد ولی به شدت تابستون نبود الان چند روزی هست که هوا خوب شده و میشه گفت خنک شده.

  

ولنتاین یا سپندارمذگان

 بالاخره اون شنبه ای که توی پست قبلی می گفتم رسید و شروع کردم به مطالعه ی کتابهای درسی البته نه برای دولتی چون بعد از فارغ التحصیلی وقتمو بیشتر با مسافرت یا کارهای دیگه  می گذروندم البته وقتم چنان پر بود که فرصت زیادی پیدا نمی کردم ، تا اینکه به زمان ثبت نام دولتی رسیدم توی چند روزی هم که ثبت نام بود من مسافرت بودم و  مدارک ثبت نام همراهم نبود و نتونستم ثبت نام کنم البته چون فاصله ی ثبت نام با امتحان که چند روز دیگه اس زمانی نبود که بتونم درسارو بخونم پس کلا منصرف شدم بعدش تصمیم گرفتم ارشد آزادو ثبت نام کنم که کردم و مدتییه دوباره مطالعه ی درسا رو شروع کردم  منابع ارشد برا رشته ی ما 7 تا درس تخصصیه به اضافه ی 2 درس که یه نموره تخصصیین. اما عدم تمرکز کافی باعث شده نکاتی که گوشه موشه ها هستش رو فراموش کنم البته نکات اصلی یادم می مونه ، عدم تمرکزم بیشتر به خاطر اینه که توی فکر کار هستم و تو این روزنامه  اون روزنامه این سایت  اون سایتو سرچ می کنم ببینم کی استخدامی دارن ولی مث اینکه امسال خبری از استخدام نیس شاید بخاطر بحران اقتصادییه که روی ایران هم اثر گذاشته .وقتی کار نباشه جوونا باید چیکار کنن بشینن کنج خونه ؟ اونوقت می گن چرا فرار مغزها  داریم شیطونه می گه بیا و فرار کن و برو یه کشوری حداقل اونا از مغزت استفاده کنن.

 ............................................................................

چند سالیه روز ولنتاین که 14 فوریه  سال میلادی است بصورت یک فرهنگ ( البته خرده فرهنگ بگیم بهتره) بین جوانهای ما در اومده البته داشتن چنین روزهایی بد نیست ولی خب فکر می کنم مردمانی بایستی این روزو توی کشورهاشون جا بندازن که چنین روزهایی رو ندارن و یا تمدنی مث تمدن ایرانی ندارن که تقویمش پر از روزهای مختلفه. ولی ما ها که خودمون چنین روزی یعنی روز دوست داشتن و عشق رو داریم چرا سعی می کنیم از فرهنگ های دیگران استفاده کنیم. به نظر من فرهنگ سازی در هر کشوری بیشتر از اینکه به حکومتها وابسته باشه به خود مردم اون کشور وابسته است یعنی خود مردم هستن که یک فرهنگو می پذیرن  یا رد می کنن. پس سعی کنیم بجای استفاده از فرهنگ دیگران به فرهنگ ایرانی خودمون برگردیم.

29بهمن روز عشق و دوست داشتن ایرانی پیشا پیش مبارک.

............................................................................... 

ارتفاعات رشته کوه زاگرس , کوه تاراز ,بهمن 88



معافیت

بالاخره از خدمت سربازی معاف شدم البته من جدا" ترسی از خدمت نداشتم چون ترسی وجود نداره فقط زمانی که بایستی برای گذروندن اون طی بشه برای من مهم بود چون می شه این زمانو خیلی بهتر و مفیدتر گذروند . چند ماه پیش مدارکمو برای اعزام فرستادم که زمان اعزامم ماه 4 سال 89 بود اما بعدش به لطف خدا و اخویان از قانون سه برادری استفاده کردم و بعد از باطل کردن اعزام به خدمت کارهای معافیتو انجام دادم و هم اکنون در انتظار صدور کارت معافیت به سر می برم. در این زمان به سر بردن تنها کار مفیدی که می تونستم انجام بدم خوندن برای فوق بودش که اونم بدلیل فاصله ی چند ماهه ای که از درس خوندن گرفتم تا می یومدم دوباره حس و حالشو پیدا می کردم چند هفته ای طول می کشید. خوندن برای فوقو بعد از گذروندن همون چند هفته  شروع کردم خوب هم شروع شد ولی بعد از چند روز به علت وقفه ای که بینش پیش اومد دوباره خوندن رو موکول کردم به شنبه اما نمی دونم چرا این شنبه نمی یاد!!؟ به خودم می گم پسر تو دیگه بزرگ شدی اون شنبه شنبه کردنا برای دوران دبیرستانه نه الان که برای فوق می خوای بخونی. ولی فکر کنم دارم به اون شنبه نزدیک می شم شاید این شنبه بیاید شاید.

چند شب پیش در حال خوابیدن بودم و به موضوعی فکر می کردم و چون حوصله ی روشن کردن کامپیوترو نداشتم که توی دفترچه خاطرات کامپیوتریم بنویسمش توی Notes موبایلم نوشتمش حالا فکر کردم شاید بد نباشه اینجا هم منتقلش کنم :

01:49 am wed 09/12/2009

گاهی به این فکر می کنم که چه آینده ای پیش روست . گاهی می گم چه خوب می شد هر کس از آینده اش خبر داشت اونوقت هیچ دغدغه ای نداشت ولی وقتی بیشتر فکر می کنم می بینم چندان هم نمی تونه جالب باشه چون زندگی یعنی همین ندونستن پس گاهی ندونستن هم خوبه . هدف از دونستن آینده بیشتر دور زدن مشکلاته اما زندگی بر پایه همین موانع و مشکلات ساخته می شه شاید اگه می دونستیم دیگه هدفی وجود نداشت و کسی تلاشی نمی کرد. عدم آگاهی از آینده به صورت مطلق باعث می شه انسان در انتخاب مسیرش حق انتخاب داشته باشه . اتفاقات و هر چه برامون بوجود می یاد مطمئنا عاملی می تونه باشه برای آماده کردن یا محکمتر کردن فرد برای آینده ، گاهی گذر نکردن از این موانع می خواد به ما چیزی رو بیاموزه.

پس به این نتیجه رسیدم که همیشه قسمت مثبت نمی تونه برای مابهتر باشه . من احساس می کنم هر گاه بخواهیم به موارد اینجوری فکر کنیم سعی کنیم به نکات ضعف قسمتی که ما اونو خوشایندتر می دونیم توجه داشته باشیم و سعی نکنیم همیشه قسمت خوشایندترو بی نقص بدونیم . و در انتها خدا عالم است.

"" شاید مصیبت محبت باشد ، شاید محبت مصیبت کسی چه می داند.""   

عکس های مسافرت

تقریبا بعد از مسافرت آخری که یک روز قبل از شروع ماه رمضون بود همه ی روزهام تکراری شده و فعلا در تکرار به سر می برم و حرفی برای گفتن نیست فقط چند تا عکس از مسافرتهای این تابستون رو توی ادامه ی مطلب گذاشتم.

ادامه مطلب ...

مسافرت

با سلام ، تقریبا 5 ماهی از آخرین آپم می گذره .روزها مث برق و باد می گذرن. با یه چشم بهم زدن چندین ماه اومد و رفت . توی این مدتی که آپ نکردم یکی بخاطر ترم آخر و درگیر پروژه پایانی بودن بود و دیگه اینکه اتفاقاتی پیش اومد که مانع از این شد که حس و حال برای آپ کردن پیدا کنم.

امسال با خیال آسوده بدون اینکه هیچ دغدغه ای برای ترم بعد داشته باشم ( چون فارغ التحصیل شدم) به مسافرت رفتم و از مسافرت سالهای پیش بیشتر بهم خوش گذشت .

8 تیر بود که امتحانام تموم شد و شب همون روز رفتم تهران آخه خیلی خسته و کسل شده بودم و حتما نیاز به مسافرت داشتم چند روزی تهران بودم و بعدش همراه با خانواده به چالوس رفتیم . جالب بود توی اون موقع از سال شمال تقریبا جالب و دیدنییه.شهرهای مختلفی رو دیدیم اما جایی که خیلی بهمون حال داد روستای جواهر ده بود که در نزدیکی رامسر و در ارتفاعات رامسر قرار داشت . هدف ما برای رفتن به اونجا فقط این بود که چند ساعتی اونجا باشیم اما لطافت هواش به گونه ای بود که ما رو مجبور به یک شب موندن کرد. اگه گذرتون به رامسر افتاد حتما سری به جواهر ده بزنید .

بعد از تقریبا 12 روز از تهران برگشتم و دوباره بعد از یک هفته یه مسافرت دیگه پیش اومد و به اصفهان و شهرکرد رفتم که دیروز از مسافرت برگشتم.

بیشتر جذابیت اصفهان به زاینده رود بود که اونهم خشک شده بود خیلی از اصفهانیها خشک شدن زاینده رود رو بدلیل انتقال آب زاینده رود به قم می دونستن و می گفتن  پل های قدیمی که بر روی زاینده رود ساخته شدن نوع سازه شون به گونه اییه که حتما به آب نیاز دارن و خشک شدن زاینده رود در بلند مدت باعث تخریبشون می شه.

زاینده رود عامل بسیار مهمی در جذب توریسته ، می شد کم شدن مسافرتها رو به وضوح در خلوتی خیابونهاش دید البته نسبت به سالهای گذشته ، چون اصفهان به خودی خود شلوغه .

خب به هر حال مسافرت های امسال  هم به احتمال زیاد تموم شد و از هفته بعد بایستی دنبال کارهای خدمت سربازی برم تا هر چه زود تر بتونم سربازی رو بگذرونم . سربازی هم یه مشکلییه برای خودش ، زمانی چند ماهه رو که می تونی بهتر استفاده کنی تلف می کنه. به نظر من بایستی فقط آموزشی رو می گذروندیم چون ماهای بعدش فقط بیکار نشستن پشت یه میزه و اینم هیچ دردییو دوا نمی کنه.و هیچ کمکی به صنعت و اقتصاد کشور نمی کنه در حالی که اگه ماهای بعد از آموزشیو توی صنعت کار می کردیم حداقلش این بود که یه تجربه ی کاری پیدا می کردیم برای سالهای بعد از سربازی.

فردا به طور رسمی ماه رمضون شروع می شه امیدوارم در این ماه دلها از کدورت ها پاک بشه .

نماز روزتون قبول